نوشته شده توسط : morteza(m2)

زائرین قبر من این شـام عـبرتخانـه اسـت
مدفنم آباد و قصر دشـمنم ویـرانه اسـت
دخترى بودم سه سـاله دستــگیر و بی پـدر
مرغ بی بـال و پرى را این قفس كاشانه است

داشتم من بسترى از خاك و بالینى ز خـشت
همچو مرغى كو بسا محروم از آب و دانه است
تكیه میزد او به تخت سلطنت با كبر و وجـد
این تكبر ظالمـان را عـادت روزانـه اسـت
بر تن رنجور مـن شد كهنـه پیراهـن كـفن
پر شكسته بلبلى را ایـن خــرابه لانه است
محو شد آثـار او تـابنـده شـد آثـار مـن



:: بازدید از این مطلب : 381
|
امتیاز مطلب : 92
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 23 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

چهار حادثه مهم شب عاشورا
1. در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یكی از یاران امام حسین علیه‏السلام خبر دادند كه فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو مي‏كنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیه‏السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد كردن فرزندت بكوش.
محمد بن بشیر گفت: در حالی كه زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین كنم و از تو جدا شوم.
امام علیه‏السلام پنج جامه به او داد كه هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت كه همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف كند.25
2. امام حسین علیه‏السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس "قاسم بن الحسن" به امام علیه‏السلام عرض كرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض كرد: ای عمو! مرگ در كام من از عسل شیرین‏تر است. امام علیه‏السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنكه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه‏ (كودك شیرخوار) به شهادت خواهد رسید.
قاسم گفت: مگر لشكر دشمن به خیمه‏ها هم حمله مي‏كنند؟ امام علیه‏السلام به ماجرای شهادت عبداللّه‏ اشاره نمودند كه قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.26
3. امام علیه‏السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه‏ها حفر كنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاكی كه در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه‏السلام بسیار سودمند بود.27
4. مرحوم شیخ صدوق در كتاب ارزشمند "امالی" نوشته است: شب عاشورا حضرت علي‏اكبر علیه‏السلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام علیه‏السلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیه‏السلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل كنید و وضو بگیرید كه این آخرین توشه شماست.28

روز عاشورا
و اینك میدانی دوباره، اینك 72 یار و هزاران دشمن كینه‏توزی كه رحم و مروّت را از ازل نیاموخته‏اند. اینك عاشورا كه هر چه از آن بگوییم كم گفته‏ایم، از برخوردهای جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف سیدالشهداء علیه‏السلام .
سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری مي‏كردند و امام معصومی لشكر كم تعداد خود را به بهشت بشارت مي‏داد... و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و...

تا به قتلت عدو شتاب گرفت چرخ را سخت اضطراب گرفت
ریخت خون مقدّست به زمین آسمان زاشك آب گرفت
ابر خون ماه عارضت پوشاند همه گفتند آفتاب گرفت
ناله مصطفی به گوش رسید موج خون زچشم بوتراب گرفت
شد سیه رنگ آسمان از خشم كه زخونت زمین خضاب گرفت
آن تن پاره پاره را دربر گه سكینه گهی رباب گرفت
شست زینب زاشك جسمت را بلكه از چشم خود گلاب گرفت
بر تن پاره پاره داد سلام زآن بریده ‏گلو جواب گرفت
هردم از زخم بي‏حساب تَنَتْ خم شد و بوسه بي‏حساب گرفت



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 352
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

روز نهم
1. در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی) شمر بن ذی الجوشن با نامه‏ای كه از عبیداللّه‏ داشت از "نُخیله" ـ كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود ـ با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه‏ را برای عمر بن سعد قرائت كرد.
ابن سعد به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه ات را خراب كند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آورده‏ای. به خدا قسم! تو عبیداللّه‏ را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و كار را خراب كردی... .21
2. شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبیداللّه‏ بن زیاد امان نامه‏ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه‏السلام گرفته بود كه در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیك خیام امام حسین علیه‏السلام آمد و عباس، عبداللّه‏، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه‏السلام كه مادرشان ام‏البنین علیها‏السلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه‏ برایتان امان گرفته‏ام. آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!22
3. در این روز اعلان جنگ شد كه حضرت عباس علیه‏السلام امام علیه‏السلام را باخبر كرد. امام حسین علیه‏السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟
حضرت عباس علیه‏السلام رفت و خبر آورد كه اینان مي‏گویند: یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
امام حسین علیه‏السلام به عباس فرمودند: اگر مي‏توانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال مي‏داند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.23
حضرت عباس علیه‏السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشكریان خود پرسید كه چه باید كرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه‏! اگر اهل دیلم و كفار از تو چنین تقاضایی مي‏كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی.
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه‏السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي‏دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه‏ مي‏سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.24



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 240
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

جملات قصار عاشورا جملا زیبا درباره محرم اس ام اس فلسفی اس ام اس سخنان بزرگان درباره محمر سخنان زیبا و ناب دربارهی عاشورا سخنان ناب درباره محرم

 

عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد.
کوشش کنیم حسین دل، به دست یزید نفس، تشنه لب شهید نشود . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حسین, کسی است که به آزادی روح داده و به «بعضی ها» نان.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عجیب حکایتی است! "عزیز" ترین ها - حسین(ع) و یوسف(ع) از "گودال" و "چاه" به آسمان عزت رسیده اند. (دکتر سنگری)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


حسین یعنی زیبایی، مگر می شود با زیبایی همراه و همسایه بود و زیبا نشد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کربلا نشان داد که با شکیب در عطشی کوتاه، میتوان همیشه ی تاریخ را سیراب کرد. (دکتر سنگری)

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هرکس کتاب 72 صفحه ای عشق -عاشورا- را خوب بخواند،
شیرازه ی سعادت را در زندگی اش گسسته نخواهد دید.      (دکتر سنگری)

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حسين بيشتر از آب تشنه لبيک بود ، اما افسوس كه به جای افكارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترين درد او را بی آبی نامیدند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کنند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و بر حسینی می گریند که آزاده زیست.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

. آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گویند "می" نمی شود از راه گوش خورد!
من "یا حسین" می شنوم مست می شوم

 

 



:: بازدید از این مطلب : 151
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 21 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

http://itresearches.com/moharam.jpg



ایام محرم هم دوباره سررسید ولی نمی دونم چقدر در این روز ها حال و هوای

 

اون رو درک کرده باشی

 

 

 

پیامبراكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:( براى شهادت حسین علیه

 

السلام، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش

 

نمى‏شود. جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص556)پس امیدوارم این محرم حزن رو

 

توی دل پاکت حس کنی

 

 

 

می دونی شاید ما کمتر از بقیه از اماممون یادگرفته باشیم وقتی می بینیم

 

کسایی مثل ونستان امریكایی و یا گاندی هندی در باره اون این طور میگن و

 

از عقیدش حرف میزنن و شاید ما تنها مظلومیتش رو بدون در نظر گرفتن آزادگی

 

و عقیده بزرگش دیدیم !!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

ونستان میگه :تا وقتى مسلمانان مثلث جاودانه‏اى چون: قرآن كه تلاوت شود و

 

پیام‏هایش پیروى گردند، كعبه‏اى كه قصد شود و ایجاد همدلى و وحدت كند و

 

حسینى كه یاد شود و از او الهام گرفته شود دارند، هیچ كس قدرت نفوذ و

 

تسلط كامل بر آنها را نخواهد داشت.

 

 

 

گاندی در باره نهضت عاشورا میگه :من زندگی امام حسین علیه السلام آن شهید

 

بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام و

 

بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از

 

سرمشق امام حسین علیه السلام پیروی کند.

 

 

 

با این حساب خیلی بده ما که اسممون شیعه امام حسینه یا بی تفاوت باشیم و

 

یا اگر هم احساس مسئولیت داریم بدون مطالعه و تحقیق و درک عاشورا باشه،

 

وای به حال ما که گاندی باید ادعای مرور عاشورا رو بکنه و مایی که شیعه

 

آقا امام حسین هستیم عمق و مفهوم و هدف عاشورا رو درک نکرده باشیم

 

 

 

صدا؛ باز هم صدا...

 

صدای سم اسبان و نعل سواران...

 

صدای شیون و ناله و درد که آمیخته است با صدای قهقهه مستانه که آسمان را

 

شرمنده این همه تیرگی کرده و سنگ را از سرسختی این همه قلب سنگین شده آب

 

می کند.

 

صدا؛ باز هم همان صداست. تو چه می کنی؟

 

می مانی یا می روی؟ میشنوی و سکوت می کنی یا اسبت را زین کرده و همراهی

 

میکنی؟

 

می مانی یا می روی؟ میشنوی و می نشینی و سر بر آخور تزئین شده دنیوی یا

 

اخروی خویش می کنی یا دنیا و اخری را پس می زنی و مولا را انتخاب می کنی؟

 

می مانی و مینشینی و قرآن و حدیث می خوانی و به دیگران یاد می دهی یا

 

شمشیر می کشی و به یاری قرآن ناطق زمان خویش می شنابی؟ می مانی و می

 

نشینی و جنگ دو جبهه حق و باطل را تحلیل می کنی یا حق را تشخیص داده و به

 

یاری جبهه حق می شتابی؟ می مانی و می نشینی تا جنگ حق و باطل تمام شود و

 

خون حق بر زمین بریزد تا قلم برداری و در رسای خون ریخته شده شعر و نثر

 

بنویسی و تصویر کنی برای آیندگان یا قلم و دفتر بر زمین گذاشته و صف حق

 

علیه باطل را مزین به حضور سربازی دیگر می کنی؟

 

چه میکنی؟ چه خواهی کرد؟ جای تو کجاست؟ امامت را یافته ای یا حیران امامی یا بی خیال شده ای؟! برای یاری

 

امامت چه به کف آورده ای؟ با چه چیز به یاری اش می شتابی؟

 

صدا؛ باز هم صداست. باز هم صدا می آید. صدای اسبانی که برای آرایش جبهه

 

راهی کربلا می شوند. صدای پوتین ها و چکمه ها و چکاچک شمشیرهاست. صدای

 

هروله و همهمه است. بشتاب. سکوت جایز نیست. بشتاب... تا به شیهه نرسیده

 

بشتاب!!!

 

 

 

 

 

این چند جمله رو هم برای یادگاری از امامت داشته باش :

 

 

 

:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش

 

از آنچه می خواهد می رساند .

 

:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و

 

نیازمندی , بیماری و مرگ .

 

:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می

 

بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.

 

:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد .

 

:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست

 

هر که باشد ارزش قائل نشود.

 

:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.

 

:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی

 

کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .

 

:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.



:: بازدید از این مطلب : 223
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 21 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

روز هفتم
1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.15
عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.
2. در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ كه از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم مي‏گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود، قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب مي‏آشامید تا شكمش بالا مي‏آمد و آن را بالا مي‏آورد و باز فریاد مي‏زد: العطش! باز آب مي‏خورد، ولی سیراب نمي‏شد. چنین بود تا به هلاكت رسید.16

روز هشتم
1. "خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته‏اند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیه‏السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه‏السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه مي‏كَند و آب بدست مي‏آورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه‏السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.17
2. در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه‏السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته‏ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مي‏نوشند از آنان مضایقه مي‏كنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من مي‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ام و نمي‏دانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش مي‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه مي‏دانم كیفر این كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي‏بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.18
3. امام علیه‏السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیه‏السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي‏اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‏السلام كه فرمود: آیا مي‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: مي‏ترسم خانه‏ام را خراب كنند! امام علیه‏السلام فرمود: من خانه‏ات را مي‏سازم. ابن سعد گفت: مي‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي‏گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏فرمود: تو را چه مي‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من مي‏دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.19
4. پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه‏السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي‏گردم یا به مملكت دیگری مي‏روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 254
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 21 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

روز هفتم
1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.15
عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.
2. در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ كه از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم مي‏گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود، قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب مي‏آشامید تا شكمش بالا مي‏آمد و آن را بالا مي‏آورد و باز فریاد مي‏زد: العطش! باز آب مي‏خورد، ولی سیراب نمي‏شد. چنین بود تا به هلاكت رسید



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 271
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 21 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

روز ششم
1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه‏ای برای عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده‏ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من مي‏فرستند.
2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏السلام عرض كرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیكی طائفه‏ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیه‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت مي‏كنم، او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مي‏نمایم... .
در این هنگام مردی از بني‏اسد كه او را "عبداللّه‏ بن بشیر" مي‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت مي‏كنم و سپس رجزی حماسی خواند:
قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ
"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی كه آماده پیكار شوند و هنگامی كه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمنده‏ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‏ام."
سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر مي‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏السلام حركت كردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه‏السلام نداشتند. هنگامی كه یاران بني‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ"14



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 345
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 21 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)


امام سوم دنيا، امام عاشورا

اگر تويي هدف عشق، خوش به حال خدا

فرا رسیدن ماه عزای حسینی را به شما تسلیت و تعزیت عرض می کنیم

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

ارباب، صدای قدمت می آید
هنگامه ی اوج ماتمت می آید
ما در تب داغ غم تو می سوزیم
یکبار دگر محرمت می آید
السلام علیک یااباعبدالله الحسین

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

 


خیز و جامه نیلی کن، روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد
نوبت

محرم شد
ماه خون گواه آمد جوش اشک و آه آمد
رایت سیاه آمد کربلا مجسم شد


فرا رسیدن ماه پیروزی خون بر شمشیر  تسلیت باد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


اي اتصال نوري ما تا خدا حسين

بي تو نبود خلقت ما كيميا حسين

روشن تر از درخشش خورشيد مشرقين

در جان ماست نور جمال شما حسين


*ایام عزاداری سیدالشهدا تسلیت باد*

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


عجیب حکایتی است! "عزیز" ترین ها - حسین(ع) و یوسف(ع)  از "گودال" و "چاه" به آسمان عزت رسیده اند.  (دکتر سنگری)


 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

محرم آمد و دل می ‎تپد برای حسیـن
شعار بزم سخن، نام دلگشای حسین
عروج پاک حسیــن است افتخار زمان
و جادوانه‎ ترین عشق با ندای حسین

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

کربلا نشان داد که با شکیب در عطشی کوتاه، میتوان همیشه ی تاریخ را سیراب کرد.    (دکتر سنگری)

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


این نیزه مرا به عشقتان میدوزد
در عمق وجود شعله می افروزد
امسال اگرچه در زمستانم باز
از بردن اسم تو لبم می سوزد
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


عاقبت مدفن ما دشت بلاخواهدشد
قبله سوم ما کرب و بلاخواهد شد
برف سهل است اگر
سنگ ببارد هرشب
مجلس گرم عزای تو به پاخواهد شد
*یا حسین*

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 



هرکس کتاب 72 صفحه ای عشق -عاشورا- را خوب بخواند،
شیرازه ی سعادت را در زندگی اش گسسته نخواهد دید.      (دکتر سنگری)

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


اشک، بیدار کننده
و رشد دهنده است.
مگر اشک آسمان -باران- خواب دانه ها را آشفته و زمینه رشد آنها را فراهم نمی کند؟   (دکتر سنگری)

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

در دايره ي عشق گرفتار حسينم

عاشق شده ي چرخش پرگار حسينم

فرياد زند چاك گريبان جنونم

ديوانه ي زنجيري بازار حسينم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

عالم ، همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب ،
خدا خدا بایدمان
تا پاک شود ، زمین ز ابنای یزید
همواره حسین ، مقتدا بایدمان

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

s

من روز ازل دل به تو دلبر دادم

حق خواست كه در دام غمت افتادم

شادي من از فرط غم توست حسين

چون سوخته ي غم تو هستم شادم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 



تـا هست جهــان
شـور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
از نـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست
/ التماس دعا /

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


هر جا كه هست نور خدا سجده واجب است

آري به پيشگاه خدا سجده واجب است

با عاشقان سخن زجدايي ملال نيست

تا عصر كوفه فاصله بيش از هلال نيست

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


 امام حسین (ع):
ای مردم! در تحصیل ارزش های انسانی رقابت کنید
و در بدست اوردن گنجینه های پر ارزش معنوی از همدیگر پیشی بگیرید.
...
عزاداریتان قبول و التماس دعا

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان

آمده سینه به سینه شده بال و پرمان

بهترین حال عبادات بهشتی شده ها !

کشته اشک فدایت پدر و مادرمان

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


فقير روي حسينم كه قبله ام عشق است

گداي كوي حسينم كه قبله ام عشق است

به لطف دوست منم از تبار احبابش

محب كوي حسينم كه قبله ام عشق است

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

من از ديار حبيبم كه مست دلدارم

هزار بار براي حسين جان دارم

 من آن غلام سياهم كه رو سفيد شوم

چو سر به خاك قدوم حسين بگذارم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


داغ لاله می چکه از دل اشک

چیه جز خون جگر حاصل اشک

تاقیامت به یاد روز دهم

می شه خاک کربلا محفل اشک

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


کو آن محرمی که بپیچد صدای آن

خیمه گرفت شعله زسوز نوای آن

این پرچم حسین درختی است پر ثمر

باید که خون شیعه بریزد به پای آن

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

ای که نام تو شهید الشهداست

تو حسینی و مرامت زیباست

به همه گفته ام و می گویم

صاحب بی کفن من آقاست

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


ای نظر گاه نگاهت همه ی آمالم

دل حسینی شد و تا حــــ ــشر به این منوالم

من عزادار تو این چند محرم نشدم

از ازل یار توام هست هست هزاران سالم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


الا نرفت آنکه به پای تو پا نشد

آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد

یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم

حالا که کربلای تو روزی ما نشد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


مان که روشنی دیده ی ترم باشی

شبیه آیینه ای در برابرم باشی

هوای خیمه ی من بی نگاه تو سرد است

بمان که ممایه ی دل گرمی حرم باشی

تو آفتابی و بالای نیزه هم که شده

بمان که روشنی دیده ی ترم باشی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


بار بگشایید اینجا کربلاست

آب و خاکش با دل و جان آشناست

تا قیامت کربلا ماتم سراست

حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

 

آقا بيا كه ما ز غمت گريه مي كنيم

ماه عزاست بر حرمت گريه مي كنيم

شكر خدا كه دل به عزا خانه بار يافت

ماه بكاست ما به غمت گريه مي كنيم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


ما مصيبت زده ي كرب وبلاييم حسين

بال وپر سوخته ي آل عباييم حسين

بسكه خون دل از اين ديده ز غمهاي تو رفت

همنشين لب درياي بكاييم حسين

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


ما اشك را ز پاكي مادر گرفته ايم

اين زندگي ز چشمه ي كوثر گرفته ايم

اشك غم حسين بود خود بهشت ساز

ما از بهشت هديه فراتر گرفته ايم



:: بازدید از این مطلب : 237
|
امتیاز مطلب : 86
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 19 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

بس كه خونبار است چشم خامه‏ام‏

بوى خون آید همى از نامه‏ام‏

ترسمش خون باز بندد راه را

سوى شه نابرده عبدالله را

آن نخستین سبط را دوم سلیل‏

آخرین قربانى پور خلیل

قامتش سروى ولى نو خاسته

تیشه كین شاخ او پیراسته

خاك بار اى دست بر سر خامه ‏را

بو كه بندد ره به خون این نامه ‏را

سر برد این قصه جانكاه را

تا رساند نزد مهر آن ماه را

دید چون گلدسته باغ حسن

شاه دین را غرق گرداب فتن‏

كوفیان گردش سپاه اندر سپاه‏

چون به دور قرص مه شام سیاه‏

تاخت سوى حربگه نالان و زار

همچو ذره سوى مهر تابدار

شه به میدان چشم خونین باز كرد

خواهر غمدیده را آواز كرد

كه مهل اى خواهر مه روى من

كاید این كودك ز خیمه سوى من

ره به ساحل نیست زین دریاى خون

موج طوفان زا و كشتى سرنگون‏

بر نگردد ترسم این صید حرم

زین دیار از تیر باران ستم

گرك خونخوار است وادى سر به سر

دیده راحیل در راه پسر

دامنش بگرفت زینب با نیاز

گفت جانا زین سفر بر گرد باز

از غمت اى گلبن نورس مرا

دل مكن خون داغ قاسم بس مرا

چاه در راه است و صحرا پر خطر

یوسف از این دشت كنعان كن حذر

از صدف بارید آن در یتیم

عقد مرواریدتر بر روى سیم

گفت عمه و اهلم بهر خدا

من نخواهم شد ز عم خود جدا

وقت گلچینى است در بستان عشق

در مبندم بر بهارستان عشق‏

بلبل از گل چون شكیبد در بهار

دست منع اى عمه از من باز دار

نیست شرط عاشقان خانه سوز

كشته شمع و زنده پروانه هنوز

عشق شمع از جذبه‏هاى دلكشم

او فكنده نعل دل در آتشم‏

دور دار اى عمه از من دامنت

آتشم ترسم بسوزد خرمنت

دور باش از آه آتش زاى من

كاتش سود است سر تا پاى من

بر مبند اى عمه بر من راه را

بو كه بینم بار دیگر شاه را

باز گیر از گردن شوقم طناب

پیل طبعم دیده هندوستان بخواب

عندلیبم سوى بستان مى‏رود

طوطیم زى شكرستان مى‏رود

جذبه عشقش كشان سوى شهش‏

در كشش زینب به سوى خرگهش

عاقبت شد جذبه‏هاى عشق چیر

شد سوى برج شرف ماه منبر

دید شاه افتاده در دریاى خون

با تن تنها و خصم از حد فزون

گفت شاها نك بكف جان آمدم

بر بساط عشق مهمان آمدم

آمدم ایشان من این ‏جا قنق

اى تو مهمان دار سكان افق

هین كنارم گیر و دستم نه بسر

اى به روز غم یتیمان را پدر

خواهران و دختران در خیمه گاه

دوخته چون اختران چشمت براه

كز سفر كى باز گردد شاه‏ها

باز آید سوى گردون ماه ما

خیز سوى خیمه‏ها مى‏كن گذار

چشم‌ها را وارهان از انتظار

گفت شاهش الله ‏اى جان عزیز

تیغ مى‏بارد در این دشت ستیز

تو به خیمه باز گرد اى مهوشم‏

من بدین حالت كه خود دارم خوشم

گفت شاها این نه آئین وفاست

من ذبیح عشق و این كوه مناست‏

كبش املح كه فرستادش خدا

سوى ابراهیم از بهر فدا

تو خلیل و كبش املح نك منم

مرغزار عشق باشد مسكنم

نز گران جانى بتأخیر آمدم

كوكب صبحم اگر دیر آمدم

دید ناگه كافرى در دست تیغ‏

كه زند بر تارك شه بى دریغ‏

نامده آن تیغ كین شه را به سر

دست خود را كرد آن كودك سپر

تیغ بر بازوى عبدالله گذشت

وه چه گویم كه چه زان بر شه گذشت‏

دست افشان آن سلیل ارجمند

خود چو بسمل در كنار شه فكند

گفت دستم گیر اى سالاركون

اى به بی‌دستان بهر دو كون عون‏

پایمردى كن كه كار از دست رفت

دستگیرم كاختیار از دست رفت

شه چو جان بگرفت اندر بر تنش

دست خود را كرد طوق گردنش

ناگهان زد ظالمى از شست كین

تیر دل دوزش به حلق نازنین

گفت شه كى طایر طاوس پر

خوش بر افشان بال تا نزد پدر

یوسفا فارغ ز رنج چاه باش‏

رو به مصر كامرانى شاه باش‏

مرغ روحش پر به رفتن باز كرد

همچون باز از دست شه پرواز كرد





:: موضوعات مرتبط: مرثیه سرایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 376
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 19 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

ای یادگار من، جان برادرم
در قتلگاه عشق، ای یار آخرم

از دست عمه چون، تیری رها شدی
بر سینه ی عمو، بس پُر بَها شدی

گر تشنه ای کنون، در پیش علقمه
مژده که می شوی، سیراب فاطمه

                                  از قلتگاه من، ای یاس باغ من
                                رفتی دوباره، غم آمد سراغ من



:: موضوعات مرتبط: مرثیه سرایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 19 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

 

 

 

ای شه تشنه لب عمر ما فداته

 

تموم غصه ی ما غم کربلاته

 

ارباب کفن نداره الهی بمیرم

 

خدایا قسمتم کن بی کفن بمیرم

 

کربلا کربلا اللهم الرزقنا(2)

 

بهشت تو اون دنیا نیست ایوون طلاته

 

تو سجده مهر نماز خاک کربلاته

 

یکی برای ارباب یکم آب بیاره

 

حسی داره می میره دیگه یار نداره

 

حسین داره می میره زیر سم اسبا

 

خداکنه رقیه باباشو نبینه

 

مادرت از تو گودال خواهرت تو خیمه

 

اومده توی گودال دخترت سکینه

 

زینب داره می بینه سرت بریدن

 

شکر خدا آقاجون بچه ها ندیدن

 

کمتر تو دست و پا زن جلو چشم زینب

 

بچه ها بی قراران امون از دل زینب

 

کربلا کربلا اللهم الرزقنا(2)

 

سر تو روی نیزه عاشقی همینه

 

چیکار کنه سکینه رقیه نبینه

 

داداش حسین نگاه کن خواهر ببینی

 

زینب و بچه هات می برن اسیری

 

 

(جواد مقدم)



:: موضوعات مرتبط: مرثیه سرایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 3624
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 19 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

روز پنجم محرم الحرام

 

الف) در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا گسیل داد.
ب) عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.
ج) در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه‏السلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.




:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 267
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 19 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

شکر خدا که بال و پری داده ای مرا 
نام و نشان معتبری داده ای مرا 
من یک گدای بی سر و پا بودم و شما 
یک آبروی مختصری داده ای مرا
اصلا گدا خجالتی اش هیچ خوب نیست 
شکر خدا شما جگری داده ای مرا
نان و نوای من همه از روضه شماست
از عشق ، قلب شعله وری داده ای مرا 
امسال هم که هیئت تان پا گرفته است 
شکر خدا که چشم تری داده ای مرا 
من آمدم که گریه کن غربت ات شوم
در گوش جان من خبری داده ای مرا 
ای روی نیزه رفته به جان خودت قسم
در روضه مژده سفری داده ای مرا 
ذاکر گریز زد به لب چوب خورده ات
شکر خدا که گوش کری داده ای مرا
من طاقتم کجاست که گودال می بری؟
اصلا خدا ، عجب جگری داده ای مرا
***مهدی صفی یاری از وبلاگ پری برای پریدن***



:: موضوعات مرتبط: مرثیه سرایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

طوفان

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود

نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخ که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود

مدینه نه که حتی مکّه دیگر جای امنی نیست تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود

فتاد از پا کنار رود در آن ظهر درد آلود کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود

دلش می‌خواست می‌شدآب شد از شرم،اما حیف دلش می‌خواست صد جان داشت امّا بازهم کم بود

اگر در کربلا طوفان نمی شد کس نمی‌فهمید چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود



:: بازدید از این مطلب : 176
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

تکیه در بوی شهادت

باز هم پژواک گام کیست این ؟ برعلم ها موج نام کیست این ؟

عقل‌ها مست جنون کیستند ؟ عشق ها گریان خون کیستند ؟

بر علم‌ها پاره‌های دل چراست ؟ موج نام یا ابا فاضل چراست ؟

کوچه ها از دسته ها یک دست شد باد از بوی علم ها مست شد

«اندک اندک بوی مستان می رسند اندک اندک بت پرستان می رسند

کوچه‌ای از سینه هاتان واکنید نک بتان با آبدستان می‌رسند

دف زنان ، رقصان و واویلا کنان نرم نرمک بند گیسو واکنان

جانشان خم های پر خون آمده مویشان رگهای بیرون آمده

بی‌خبر از بندها ، پیوندها دور اندازند ، گیسو بندها

بی‌خبر از عقل‌های خانگی عشق می‌ورزند با دیوانگی

تکیه در بوی شهادت ، بوی خون موج گیسو ، موج رگ ، موج جنون

یک طرف بوی علم ها می وزد یک طرف طوفان غم‌ها می‌وزد

بازهم پژواک گام کیست این ؟ برعلم‌ها موج نام کیست این ؟



:: بازدید از این مطلب : 307
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

ارتباط امام زمان( عج) با امام حسین (ع)

برای خواندن این مطلب به ادامه بروید



:: بازدید از این مطلب : 229
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

انک پایان من ...

شور به پا می کند خون تو در هر مقام می‌شکفم بیصدا در خود هر صبح و شام

باده به دست تو کیست ؟ طفل جوان جنون پیر غلام تو کیست ؟ عشق علیه السلام

در رگ عطشانتان ، شهد شهادت به جوش می‌شکند تیغ را خندة خون در نیام

ساقی بی دست شد خاک زمی مست شد میکده آتش گرفت سوخت می و سوخت جام

بر سر نی می برند ماه مرا از عراق کوفه شود شامتان ، کوفه مرامان شام

از خود بیرون زدم ، در طلب خون تو بندة حرّ توام ، اذن بده یا امام

عشق به پایان رسید ، خون تو پایان نداشت آنک پایان من در غزلی ناتمام



:: بازدید از این مطلب : 213
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

روزچهارم

در روز چهارم محرم عبیدالله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود .

به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از:

1 . شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر;

2 . یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر;

3 . حصین بن نمیر با چهار هزار نفر;

4 . مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر;

به سپاه عمر بن سعد پیوستند . (9) بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است .



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 240
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

شیعیان در بزرگداشت شهدای کربلا، هر روز از دهه اول ماه محرم را مختص به یکی از بزرگان این نهضت جاویدان می دانند.

روز اول محرم : مسلم ابن عقيل عليه السلام

 

روز دوم محرم : ورود کاروان به کربلا ( وروديه )

 

روز سوم محرم : حضرت رقيه عليها السلام

 

روز چهارم محرم : حضرت حر و اصحاب عليهم السلام - طفلان زينب عليهما السلام

 

روز پنجم محرم : اصحاب  و عبدالله ابن الحسن عليهم السلام

 

روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن عليه السلام

 

روز هفتم محرم : روضه عطش و علي اصغر عليه السلام

 

روز هشتم محرم : حضرت علي اکبر عليه السلام

 

روز نهم محرم : روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام

 

روز دهم محرم : روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام - حضرت زينب عليها السلام و شام غريبان

 

روز يازدهم محرم : حرکت کاروان از کربلا

 

روز دوازدهم محرم : ورود کاروان به کوفه




:: بازدید از این مطلب : 240
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

 

بشنو از نی چون حکایت ها کند


 

از سر ببریده ای هر دم حکایت ها می کند


 

بشنو از نی چون شکایت ها کند


 

وز لب خشکیده ای هر دم حکایت ها کند


 

بشنو از نی در ره دلدادگی


 

در زه دلدادگی فرزانگی


 

بشنو از نی آن به غایت راستین


 

حامل راس حسین اندر زمین


 

بشنو از نی از زمین کربلا


 

ناله و نفرین و آه و نینوا


 

بشنو از نی چون حکایت ها کند


 

از بدی های زمین هر دم شکایت ها کند


 

بشنو از نی از زبان اهل دل


 

راستگویان در سرای اهل دل


 

بشنو از نی واقعه از کربلا


 

کاروان کی میرسد در نینوا ؟


 

بشنو از نی ، آن زمان سلطان حسین


بی بدن قرآن قرائت می کند راس الحسین



:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

 

منطق حسینی یعنی:

امید بی پایان حتی درلحظه ای که الظاهر ارزو ها غروب میکنند

 



:: موضوعات مرتبط: پیام های عاشورا , ,
:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 17 آذر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)
السلام و علیک یا بنت الثارالله
السلام و علیک یا بانو رقیه

چراغان کرده ای ویرانه را ای ماه دلجویم
قدم بگذار برچشمم رهت با اشک می شویم

توانی نیست در پایم که پیش پات بر خیزم
ز بس آزار دیدم ای پدر سست است زانویم

کنون فهمیده ام بابا چرا زهرام میخواندی
نفس چون میکشم خون میچکد از زخم پهلویم

سه ساله نیستم آری زمانه اینچنینم کرد
کمانی قد وگیسویم سپید و ارغوان رویم

فراموشم شده دیگر چگونه راه رفتن را
کمک از عمه میخواهم که گیرد زیر بازویم

چه آمد بر سرم باشد برای فرصتی دیگر
نمیگویم چه شد بابا ولی آنقدر میگویم

میان راه خصمت آنچنان این خسته را می برد
که مشتش بود پر از تارهای خونی مویم

مبر بابا مرا زینجا زحرف خویش بر گشتم
به پیش عمه میمانم که تنها همدم اویم

 



:: بازدید از این مطلب : 457
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 17 آذر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

روز سوم محرم

از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:

«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(۱۱)

در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.



:: بازدید از این مطلب : 210
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

sms ویژه  حضرت رقیه

امروز یزید! هر چه دلت خواست ستم كن
زیرا تو امیری من مظلومه اسیرم
در محكمه ی عدل خدا نگذرم از تو
آنجا تو اسیری من مظلومه امیرم

hazrate-roghaye.jpg

صلی الله علیك یا مولاتنا یا رقیه بنت الحسین علیهما السلام!
 
 
هرکس غمم شنیده؛غم خود ز یاد برد
بر زاریم ز دیده و دل؛زار گریه کرد
هرگاه کودک تو به دیوار سر گذاشت
بر حال دل او؛ در و دیوار گریه کرد
 
پائى نمانده است برایم؛ ولى پدر
چون كم زند عدو كتكم، راه میروم
ازشرح رنج، بعد تو این نكته بس بود
دیوار می كند كمكم راه میروم
 
 

roqayye.jpg

 

مجنون رقیه! چه هراس از سخن خلق
چون خالق این خلق گرفتار رقیه است
ما رهروی عشقیم و شهادت هنر ماست
چون آخر این ره سوی دیدار رقیه است
 
 

در محكمه ی عدل نماینده رقیه است
آن كس كه زند مهر به پرونده رقیه است

 



:: بازدید از این مطلب : 315
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

 

 

 

 

 

 

زندگینامه حضرت رقیه بنت الحسین (ع)          

 

 

 

 

 

 

 


برای خواندن زندگی نامه بانو کوچک کربلا حضرت رقیه (ع) به ادامه مطلب بروید



:: بازدید از این مطلب : 278
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

معرفی شهدای كربلا از بنی هاشم ‌

خاندان عقیل بن ابى طالب

 خطاب امام علیه‏السلام به یارانش

 خاندان جعفر بن ابى طالب

 مبارزه یاران امام علیه‏السلام

 فرزندان امام حسن علیه‏السلام:

 توجیه احمقانه و اعتراف به شجاعت و بزرگوارى یاران امام

 نوزاد شهید

 على بن الحسین علیهماالسلام

 

 



:: بازدید از این مطلب : 184
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

 

 

دختر شاه مدینه کنج ویرونه نشسته

 

رمقی به تن نداره شده از زندگی خسته

 

صورتش خونی­وخاکی تنش ازجفا سیاهه

 

سر گذاشته روی دیوار گمونم که چشم براهه

 

نمی دونم طفل خسته چه مصیبتها کشیده

 

رنگ به صورتش نداره قد وقامتش  خمیده

 

بانویی پیشش نشسته بی شکیب و بی قراره

 

داره آهسته و آروم از پاهاش خار در میاره

 

صداش از گریه گرفته چشاش تار و بی فروزه

 

با اشاره میگه عمه کف پام داره می سوزه

 

چرا پس بابا نیومد تو که گفتی توی راهه

 

گمونم دوستم نداره آره بخت من سیاهه

 

تا که اومد بابا پیشم منو می ذاره رو سینه

 

دست میذارم روی گوشم زخممو بابا نبینه

 

حرفامو می گم به بابا غم و غصه هام زیادن

 

بچه های شهر شامی منو  بازی نمی دادن

 

بگو عمه بگو عمه چرا بابا رو زمینه

 

دستامو بزار تو دستاش چشمام تاره نمی بینه

 

حالا تو بگو بابا جون چرا لبهات غرق خونه

 

بمیرم رو صورت تو جای چوب خیزرونه

 

با خودت ببر از این جا دخترت طاقت نداره

می ترسم اگر بمونم بکشن منو دوباره



:: بازدید از این مطلب : 2150
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود

زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود

درد رقیه تو پدر جان یتیمی است

درد سه ساله تو مداوا نمی شود

شأن نزول رأس تو ویرانه من است

دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود

بی شانه نیز می شود امروز سر کنم

زلفی که سوخته گره اش وانمی شود

بیهوده زیر منت مرحم نمی روم

این پا برای دختر تو پا نمی شود

صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند

خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود

چوب از یزید خورده ای و قهر با منی

از چه لبت به صحبت من وا نمی شود

کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر

این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود

                                                                      محمد سهرابی




:: بازدید از این مطلب : 260
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

 

 

 

 

 

 

گرچه سر زلف حسین دل و دینم را ربوده است

 

 

 

 

وقتی به قلب عاشقم مهر رقیه خورده است

 

 

 

 

 

 

دختر ارباب منه دوستش دارم یه عالمه

 

 

 

 

داد میزنم تو عالمین رقیه دلدار منه

 

 

 

 

مهر رقیه تو دل خسته و بی تاب منه

 

 

 

 

گنبد ناب و کوچولوش قبله و محراب منه

 

 

 

 

اونه بهار دل من صبر و قرار دل من

 

 

 

 

عشق و قرار دل من دار و ندار دل من

 

 

 

 

با یه نگاش اون میتون عالمو از دم بخره

 

 

 

 

تذکره هامون رو بده کرببلامون ببره

 

 

 

 

ام ابیهای حسین دختر زیبای حسین

 

 

 

 

یاس کبود شهر شام زینب صغرای حسین

 

 

 

 

بی سر و سامون توام ای سر و سامون همه

 

 

 

 

دستمو بی بی تو بگیر جون عزیز فاطمه

 

 

 

 

روی لبام زمزمه ای عشق و امید همه ای

 

 

 

 

اینو میگم از ته دل تو برا من فاطمه ای

 

 

 

 

دارم ازت من یه سئوال بی چک و چونه بی بی جون

 

 

 

 

آبله های کف پات خوب شده یا نه بی بی جون

 

 

 

 

هنوزم زمین گیری وقتی میخوای که راه بری

بگو ببینم هنوزم دستتو به دیوار میگیری



:: بازدید از این مطلب : 220
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

روز سوم
1. "عمر بن سعد" یك روز پس از ورود امام علیه‏السلام به سرزمین كربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل كوفه وارد كربلا شد.6
2. امام حسین علیه‏السلام قسمتی از زمین كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع مي‏شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان كنند.7
3. در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "كثیر بن عبداللّه‏" ـ كه مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه‏السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. كثیر بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم.
هنگامی كه وی نزدیك خیام رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی كه ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسین علیه‏السلام بود. همین‏كه او را دید رو به امام عرض كرد: این شخص كه مي‏آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‏السلام برو. گفت: هرگز چنین نمي‏كنم.
ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ كنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏كاری هستی و من نمي‏گذارم بر امام وارد شوی. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیكی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده‏ای؟ حضرت در جواب فرمود:
"مردم كوفه مرا دعوت كرده‏اند و پیمان بسته‏اند، بسوی كوفه مي‏روم و اگر خوش ندارید بازمي‏گردم... ."8



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 262
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

 

Iran_Eshgh

 

 

 

بوی اسب می دهی
بوی شیهه، بوی دشت
بوی آن سوار را
او که رفت و هیچ وقت برنگشت

 


***

 


شیهه می کشد دلت
باد می شود
می وزد چهار نعل
سنگ و صخره زیر پای تو
شاد می شود
می دود چهار نعل

 


***

 


یال زخمی ات
شبیه آبشار
روی شانه های کوه ریخته
وای از آن خیال زخمی ات
تا کجای آسمان گریخته

 


***

 


روی کوه های پر غرور
روی خاک ِ دره های دور
دستخط وحشی تو مانده است
رفته ای و ردپای خونی تو را
هیچ کس به جز خدا نخوانده است

 

 




:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 17 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

التماس دعا



:: بازدید از این مطلب : 105
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 16 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

  روزدوم محرم

1 . امام حسین علیه السلام در روزپنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به کربلا وارد شد . (1) عالم بزرگوار «سید بن طاووس » نقل کرده است که: امام علیه السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینکه نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست . این خبر را جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است . (2)

2 . در این روز «حر بن یزید ریاحی » ضمن نامه ای «عبیدالله بن زیاد» را از ورود امام علیه السلام به کربلا آگاه نمود . (3)

3 . در این روز امام علیه السلام به اهل کوفه نامه ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه - که مورد اعتماد حضرت بودند - را از حضور خود در کربلا آگاه کرد . حضرت نامه را به «قیس بن مسهر» دادند تا عازم کوفه شود . (4) اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند . زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:

«اللهم اجعل لنا ولشیعتنا عندک منزلا کریما واجمع بیننا وبینهم فی مستقر من رحمتک، انک علی کل شیی ء قدیر;

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی .»



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 288
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 16 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

آلبوم «تو میتونی» بنیامین بهادری

یه پهلون
دستاش قشنگه قدش بلنده تا آسمونه
یه پهلوونه ما تشنمونه خدا میدونه که این فقط کار عموی پهلوونه
می گن که عباس دلش یه دریاس
چشم امید ما همه به قلب مهتاب به دست سقاس به دست عباس
عموم ابالفضل یه پهلوونه دستاش قشنگه قدش بلنده تا آسمونه یه پهلوونه
چشمهای اون قشنگن مردم باهاش یه رنگن همش میگن ابالفضل اونهایی که دلتنگن
تو اوج نا امیدی بالاترین امیده همیشه اسم عباس واسه بغضا کی دیده
عموم ابالفضل یه پهلوونه دستاش قشنگه قدش بلنده تا آسمونه یه پهلوونه
عموم نگاهش نگاه شیره عموم عموم عموم عموم عموم دلیره
با اون نگاهش جون دشمنو میگیره
چشمهای اون قشنگن مردم با هاش یه رنگن همش میگن ابالفضل اونهایی که دلتنگن
تو اوج نا امیدی بالاترین امیده همیشه اسم عباس واسه بغضا کی دیده
عموم ابالفضل یه پهلوونه دستاش قشنگه قدش بلنده تا آسمونه یه پهلوونه

بوی محرم
بوی محرمش میاد
خیمه و پرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

بوی محرمش میاد
خیمه وپرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

رقیه دخترش میاد
صدای مادرش میاد
تشنگی بالبش میاد
حسین با زینبش میاد

شاهزاده ای جوون میاد
عباس پهلوون میاد
یه طفل زیبایی میاد
صدای لالایی میاد

مسافرای کربلا
دارن میرن به مهمونی
دلو بزن به قافله
اگه میخوای جانمونی نمونی نمونی

بعد چراغو پرچمو
اسبابای محرمو
بگیر رو دوشت علمو
دیوونه کن یه عالمو

توی سف زنجیر زنا
آقاتماشات میکنه
اگه یه دست عاشقی
وصله به دریات میکنه
آقا تماشات میکنه

کنار هر سقاخونه
به تشنه ها آب بنوشون
بچه های کوچولورو
لباس سقا بپوشون
به تشنه ها آب بنوشون

بوی محرمش میاد
خیمه و پرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

بوی محرمش میاد
خیمه وپرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

رقیه دخترش میاد
صدای مادرش میاد
تشنگی بالبش میاد
حسین بازینبش میاد

شاهزاده ای جوون میاد
عباس پهلوون میاد
یه طفل زیبایی میاد
صدای لالایی میاد
صدای لالایی میاد

کربلا
کربلا کعبه ی عشقه
کربلا قلب زمینه
آرزومون دیدن اون
گلدسته های نازنینه

همه نون و آبمونه
خونه ی اربابمونه
عکس اون ضریح مهربون
شبا تو خوابمونه

کربلا قشنگترین شهر خداست
ماکه ندیدیم فقط شنیدیم حسرت کشیدیم
هر چی عشقه آخرش تو کربلاست
ماکه ندیدیم فقط شنیدیم حسرت کشیدیم

ماشین از نام تو بودصادره ازکربلا
نقش یک کربوبلا نقش روی قلب ما
نقش مهر یا حسین روی پیشونیمونه
یه روزی میادباهم توخونش نوبت میهمونیمونه نوبت میهمونیمونه

کربلا کعبه ی عشقه
کربلا قلب زمینه
آرزومون دیدن اون
گلدسته های نازنینه

همه نون وآبمونه
خونه ی اربابمونه
عکس اون ضریح مهربون
شبا تو خوابمونه

کربلا قشنگترین شهر خداست
ماکه ندیدیم فقط شنیدیم حسرت کشیدیم
هر چی عشقه آخرش تو کربلاست
ماکه ندیدیم فقط شنیدیم حسرت کشیدیم

ماشین از نام توبود صادره از کربلا
نقش یک کربوبلا نقش روی قلب ما
نقش مهر یا حسین روی پیشونیمونه
یه روزی میادباهم تو خونش نوبت میهمونیمونه نوبت میهمونیمونه

شب غربت
شب غربت کبوتر بچه ها
واسشون تا صبح بایدشمع سوزوند
شب گریه کردنای بی صدا
واسشون تا صبح بایدشمع سوزوند

یه صحرا کبوتر
که آتیش گرفته پروبالشون
دل هیچ کسی هم
جز آتیش نسوخته به احوالشون

رو این شعله ها کاشکی بارون بباره
رو داغ شقایق هم مرحم بزاره
یه دسته کبوتر های بی پناهو
یکی یکی از لونشون در بیاره

باغ سپیدار یه روزخونشون بود
روی شونشون کفترهالونشون بود
حالا اون درختاروطوفان شکسته
کبوترها ویلون شدن دسته دسته

شب غربت کبوتر بچه ها
واسشون تا صبح باید شمع سوزوند
شب گریه کردنای بی صدا
واسشون تا صبح باید شمع سوزوند

یه صحرا کبوتر
که آتیش گرفته پروبالشون
دل هیچ کسی هم
جز آتیش نسوخته به احوالشون

رو این شعله ها کاشکی بارون بباره
رو داغ شقایق هم مرحم بزاره
یه دسته کبوتر های بی پناهو
یکی یکی از لونشون در بیاره

باغ سپیدار یه روزخونشون بود
روی شونشون کفترهالونشون بود
حالااون درختاروطوفان شکسته
کبوترها ویلون شدن دسته دسته

آقام آقام
آقام آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام

تو مدینه مهمون فاطمه ای
یا که امشب زایر الغمه ای
یا نشستی کنار قبر حسین
اونجا گرم نوحه و زمزمه ایی

آقام آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام

شاید امشب رفتی به شهر دمشق
به زیارت زینب بانوی عشق
تو که امشب تو اون حرم رفتی
به عیادت رقیه هم رفتی

تو بگو امشبو آقا کجا رفتی؟
به نجف یا به سامرا رفتی؟
یا که رفتی به روضه ای غمگین
تو بقیع با صدای ام البنین

آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام آقام
آقام آقام آقام آقام

بانوی من
خسته و درمونده بودم
از همه جا رونده بودم
به هر خونه میرسیدم
میهمون نا خونده بودم

هیچکی حسابم نمیکرد
هیچکی جوابم نمیداد
از تشنگی میمردمو
هیچکسی آبم نمیداد

یه مدته مدینی بود
تو غصه ای شدید بودم
هر ماه غروب جمعه ای
که خیلی نا امید بودم

فرشته ی مهربونی
منو دوباره زنده کرد
اون که بادست کوچیکش
بزرگا رو شرمنده کرد

بانوی کوچولوی من
راس راسی خیلی خانومه
چشمای من تا زنده ان
فقط به دست بانومه

بانوی من دختریه
که خیلی سختی کشیده
میگن توی سه سالگی
مزه ی مرگ و چشیده

صبح که ندیرونه بوده
باغصه هم خونه بوده
باهاش نامهربون بودن
با اینکه دوردونه بوده

کاشکی میشد تو اون روزا
ماهابودیم تو شهر شام
دست به سینه وامیستادیم
سف به سف و با احترام

تاهرچی که دلت میخواد
برات فراهم بکنیم
شاید بتونیم یه کمی
غصه هاتو کم بکنیم

یه روسری ای خریدی
که آبیش آسمونی بود
یه پیرهنی که تازگیش
مناسب میهمونی بود

اما شما شاهزاده اید
گدای قصه تون منم
پیش شما کم میارم
حرف های کوچیک میزنم

من میدونم فرشته ها
پرمیزنن دور سرت
فرشته ی آسمونی
منو بگیر زیر پرت

برای دانلود اینجا کلیک کنید



:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 16 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

گالری عکس محرم



:: بازدید از این مطلب : 249
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)


گذری کوتاه بر پیامهای عاشورا

نويسنده: حجة الاسلام احمد زمانی

«السلام علیک یا ثارالله و ابن‏ثاره و الوتر الموتور» (۱) .
عاشوراى سال ۶۱ ه.ق فرا رسید؛ حاکمیت ‏بنى‏امیه، که ستمگرى و جنایت را به اوج رسانده بودند و هر روز بر منکرات مى‏افزودند، متزلزل شده بود. مردان الهى همکارى و همسویى با چنین حکومتى را ذلت محض مى‏دانستند و اعلام بى‏لیاقتى حاکمان را امرى واجب. (۲)
از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحراى کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشترى در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشى‏ترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمه‏هایشان حتى قطره‏اى آب یافت نمى‏شد و فریاد «العطش‏» کودکان از هر سو به گوش مى‏رسید، حسین بن‏على - علیهما السلام - با دلى آرام، قلبى مطمئن و روحى بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد:

الف) آزادى

در بامداد عاشورا، که دشمنان بر گرد امام(ع) حلقه زده بودند عده‏اى چون قیس بن‏اشعث و شبث‏بن‏ربعى و حجار بن‏ابجر و یزید بن‏حارث به آن حضرت پیشنهاد بیعت‏با یزید کردند و گفتند تو تسلیم شو، هر چه مى‏خواهى بکن و به هر سوى مى‏خواهى برو.
امام(ع) در برابر پیشنهاد آنان فرمود: لا والله لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. (۳)
نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمى‏کنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمى‏پذیرم.
آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادى را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة، هرگز تن به ذلت نمى‏دهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است.
علاوه بر این در آخرین لحظات که پیکر پاره‏پاره‏اش بر روى زمین افتاده بود، خون خدا از رگهاى بریده‏اش بیرون مى‏زد و آن نامردان از خدا بى‏خبر سمت‏خیمه‏گاهش یورش مى‏بردند، در زیر لب آنان را به آزادگى فرا خواند و چنین زمزمه کرد:
یا شیعة آل ابى‏سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم; (۴) اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته‏اید و از روز رستاخیز نمى‏هراسید پس در دنیاى خویش آزاده باشید.

ب) عرفان و آشنایى با حق

هر چه ظهر عاشورا نزدیک‏تر مى‏شد، تهدید سپاهیان عمر سعد فزونى مى‏یافت; وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال بیشتر مى‏شد و حسین فاطمه(ع) تنهایى را احساس مى‏کرد. در چنین موقعیتى، از همه مخلوق برید و با خالق یکتایش به مناجات پرداخت.
او دستش را سمت آسمان بلند کرد و چنین گفت: اللهم انت ثقتى فى کل کرب و انت رجائى فى کل شدة و انت لى فى کل امر نزل بى ثقة و عدة، کم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بک و شکوته الیک رغبة منى الیک عمن سواک ففرجته عنى و کشفته [و کفیتنیه] فانت ولى کل نعمة و صاحب کل حسنة و منتهى کل رغبة. (۵)
بارالها، تو در هر اندوه و مشکلى مورد اعتماد منى; در هر سختى مایه امید و در هر امرى که بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستى. غمهایى سبب سستى قلب مى‏شود و راه چاره‏اندیشى را بر انسان مى‏بندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها مى‏کنند و دشمنان به نکوهش مى‏پردازند; چه بسیار چنین غمهایى که به درگاه تو روى آوردم، به تو شکایت کرده، از دیگران روى گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختى. پس تو عطا کننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیکى و پایان هر آرزو و امیدى.

ج) اقامه نماز

ابو ثمامه صیداوى همراه امام مشغول کارزار با دشمنان اسلام بود که هنگام اذان ظهر فرا رسید. یاور مخلص عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت کرد. حضرت فرمود: وقت نماز رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. امام(ع) دستور داد تا زهیر بن‏قین و سعید بن‏عبدالله در جلو بایستند و تهاجم دشمن را پاسخ گویند. آنگاه نماز را آغاز کرد و نزدیک به نیمى از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت کامیاب شدند. (۶)
اقامه نماز در صحنه کربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاکید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروى از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره مى‏کنند و مى‏گویند:
… اشهد انک قد اقمت الصلاة… (۷)

د) ایستادگى در برابر باطل

در روز عاشورا، حلقه محاصره ابوعبدالله(ع) لحظه به لحظه تنگ‏تر مى‏شد و سختیهایش فزونى مى‏یافت. در آن هنگام، که تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یکى پس از دیگرى شربت‏شهادت مى‏نوشیدند و خویشاوندان نزدیک و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مى‏زدند.
امام(ع) آن سنگدلان از خدا بى‏خبر را مخاطب ساخت و فرمود:
تبا لکم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین… ؛
هلاکت و اندوه بر شما اى گروهى که با اشتیاق بسیار ما را به یارى خود خواندید و چون به یاریتان شتافتیم، با همان شمشیرى که به شما سپردیم ما را هدف قرار دادید همان آتشى را که ما براى نابودى دشمن خود و شما افروخته بودیم علیه ما شعله‏ور ساختید، بى‏آنکه دشمنان در میانتان عدالت گسترده باشند و یا به آینده‏شان امیدوار باشید، بر ضد آنان پیمان بستید و علیه خیرخواهان خود گرد آمدید. واى بر شما، چرا زمانى که شمشیرها در نیام و دلها آرام بود و تصمیم به همکارى با آنان نداشتید دست از ما نکشیدید؟ چرا چون ملخهاى تازه پردرآورده شتابزده به پرواز درآمدید و پروانه‏وار در آتش فتنه فرو ریختید؟!
اى فرو مایگان، اى بازماندگان احزابى که با پیغمبر خدا جنگیدند، اى نامردانى که کتاب خدا را دور افکندید و کلمات آن را تحریف کردید، اى هواداران شیطان، اى کسانى که سنتهاى پیامبران را نابود کردید، آیا به یارى یزید و بنى‏امیه برخاسته، به آنان اعتماد کرده‏اید. و از یارى پسر پیغمبر دست کشیدید؟!
آرى، این بى‏وفایى در شما سابقه دارد؛ ریشه‏هاى شما با فریب درآمیخته، تنه و شاخه‏هایتان از آن نیرو گرفته است. شما پست‏ترین میوه‏اى هستید که گلوگیر باغبان خویشید ولى راحت و گوارا در کام دشمن فرو مى‏روید.
الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بى الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و … (۸)
آگاه باشید، پسر خوانده بنى‏امیه [ابن‏زیاد]، که پدرش نیز پسر خوانده و ناپاک بود، مرا بر دو راهى مرگ و ذلت نگاه داشته است و من هرگز تن به ذلت نخواهم داد. نه خدا به خوارى من راضى است، نه پیامبرش، نه مردان با ایمان، نه دامنهاى پاکى که مرا پروریده‏اند و نه شجاعان و غیوران. هیچ‏یک از این گروه از پیروى فرومایگان خشنود نمى‏شوند و آن را بر کشته شدن کریمان و رادمردان ترجیح نخواهند داد.
در پایان امام(ع) اشعار فروة بن‏مسیک مرادى را قرائت کرد، اشعارى که مضمونش چنین است:
اگر شما را شکست دادیم، از قدیم چنین بوده‏ایم و تازگى ندارد. اگر با شکست رو به رو شدیم، باز مغلوب نشده‏ایم; پیروزى در هر حال با جبهه حق است. ما با ترس خوى نگرفته‏ایم; اگر کشته شویم، سرنوشت، شهادت در راه خداست.

ه) تسلیم محض در برابر حق -جل و علا -

بالاترین پیام سیدالشهداء، در روز عاشورا، تسلیم در برابر خداوند سبحان بود. یاران آن حضرت نیز چنین بودند و در برابر امام خویش مى‏گفتند: انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الى یوم القیامة; من تا روز قیامت، با هر که با شما [معصومان] سازش کند، سازش مى‏کنم و با هر که بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد مى‏جنگم.
یاران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جاى آوردن نماز ظهر، گویا بیعتى دیگر کردند و بر تسلیم بودن خویش در برابر فرماندهى چنین تاکید کردند: نفوسنا لنفسک الفداء و دماؤنا لدمک الوقاء فوالله لا یصل الیک و الى حرمک سوء و فینا عرق یضرب; (۹) جانهاى ما فداى جان تو باد [اى پسر فاطمه] و خونهاى ما فداى خون پاک تو باد. سوگند به خدا، تا وقتى جان در بدن داریم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندى نخواهد رسید.
امام(ع) و یارانش هرگز به پیروزى فکر نمى‏کردند، بلکه مى‏خواستند وظیفه الهى خود را انجام دهند. در سایه چنین دیدگاهى اضطراب و دو دلى در آنان راه نمى‏یافت و از آغاز تا پایان نبرد از آرامشى ویژه مردان الهى برخوردار بودند. سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیکرش چهره بر خاکهاى گرم کربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه کرد:
صبرا على قضاءک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالى سواک و لا معبود غیرک، صبرا على حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على کل نفس بما کسبت احکم بینى و بینهم و انت‏خیر الحاکمین. (۱۰)
خدایا، در برابر قضا و حکم حتمى‏ات صبر پیشه مى‏کنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارى‏جویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حکم تو را مى‏پذیرم، اى فریادرس کسى که فریادرسى ندارد، اى جاودانه‏اى که پایانى ندارد، اى زنده‏کننده مردگان و اى قیومى که بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت کن، تو بهترین داورانى.

پي نوشت :

۱- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۶۰، ح ۴۱; زیارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنین است: سلام و درود بر تو اى خون خدا و اى پسر خون خدا و اى کشته تنهایى که انتقام خونت گرفته نشده است.
۲- رک: اصول کافى، ج ۱، ص ۵۴، ح ۲; بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۲، ح ۲/
۳- بحارالانوار، ج ۴۵، ص‏۷; در کتبى چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنین نقل کرده‏اند… و لا افر فرار العبید. همانند بردگان از پیش شما فرار نخواهم کرد. (مناقب آل ابى‏طالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج ۴، ص ۷۵; الکامل فى التاریخ، ابن‏اثیر، ج ۴، ص‏۶۳; اعلام الورى; اعلام الهدى، الطبرسى، ص ۲۳۸).
۴- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۱/
۵- کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۶۰ - ۶۱; ارشاد مفید، ص‏۲۱۷; بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴/



:: موضوعات مرتبط: پیام های عاشورا , ,
:: بازدید از این مطلب : 238
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)


 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیام های اخلاقی :  



                                      تکریم انسان : در جبهه حق مومن ارزش و کرامت داردوانسانها به لحاظ ایمانشان مورد تکریم اندمعیارهم تقوا وایمان وتعهداست


                                     جهاد نفس: برتر از جهاد با دشمن بیرونی مبارزه با نفس وکنترل خشم و فدا کردن خواسته های خویش در راه خواسته خداست .


     صبر و استقامت: برای اینکه مصیبتهای وارده ودشواریهاانسان را ازپای درنیاوردبایدصبور بوداین دعوت دین درهمه مراحل است.                                         غیرت : غیرت نشانه ی ارزشمندی شخصیت یک انسان محسوب می شود.خداوند بندگان غیرتمندخویش رادوست می دارد.


 



:: موضوعات مرتبط: پیام های عاشورا , اخلاقی , ,
:: بازدید از این مطلب : 248
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

 

از داغ حسین اشک نم نم داریم / در خانه سینه تا ابد غم داریم

پیراهن و شال مشکی آماده کنید/ یک هفته دگر تا به محرم داریم . . .

.

.

.

عطری که از حوالی پرچم وزیده است  / ما را به سمت مجلس آقا کشیده است

از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا  / صد کوچه بازکنید محرم رسیده است . . .

.

.

.

السلام ای وادی کرببلا / السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن / السلام ای کشته های بی کفن . . .

آغاز ماه عزاداری سالار شهیدان تسلیت

.

.

.

سلام من به محرم, محرم گل زهرا

به لطمه های ملائک, به ماتم گل زهرا . . .

.

.

.

بر سینه ی من نوشته بین الحرمین

نصف قلبم با ابالفضل،نصف دیگر با حسین . . .

.

.

.

محرم آمد و ماه عزا شد  / مه جانبازی خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگویید  / دوباره شور عاشوار به پا شد . . .

.

.

.

برای باغبان یاس آفریدند  / علی را أشجع الناس آفریدند

وفا داری و مردی و شجاعت  / یکی کردند و عباس آفریدند . . .

.

.

.

عالم همه محو گل رخسار حسین است  / ذرات جهان درعجب از کار حسین است

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش  / یعنی که خدای تو عزادار حسین است . . .

.

.

.

همواره تجّسم قیام است حسین (ع)  / در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)

در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز  / دل چسب‌ترین شعر کلام است حسین (ع) . . .

.

.

.

الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع)  / هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین (ع)

یعنی که تأملی کنید ای یاران  / آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)؟ . . .

.

.

.

بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز  / خورشید ، فرا ز نیزه‌ها مانده هنوز

در باغ سپیده ، بوته بوته گل خون  / از رونق دشت کربلا مانده هنوز . . .


 

.

.

.

کربلا دارالنعیم زینب است  / کعبه خود تحت حریم زینب است

عمر زینب فخر مولا بود و بس  / او به زهرا المثنی بود و بس . . .

.

.

.

از محرم شدو دلها شکست /  از غم زینب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد /  از عطش خاک کمرها شکست . . .

.

.

.

عالم همه محو گل رخسار حسین است / ذرات جهان درعجب از کار حسین است

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش / یعنی که خدای تو عزادار حسین است . . .

.

.

.

السلام علیک یا أباعبدالله

وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا

سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار

ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم

السلام علی الحسین

وعلى علی بن الحسین

وعلى أولاد الحسین

وعلى أصحاب الحسین



:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : morteza(m2)

اعمال شب اول ماه محرم

۱ـ نماز: این شب چند نماز دارد که یکی از آنها به شرح ذیل است:

دو رکعت، که در هر رکعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره‌ توحید خوانده شود.

در فضیلت این نماز چنین آمده است:

«خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیّت است و کسی که این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر کار نیک مداومت داشته است.»(۵)

۲ـ احیای این شب.(۶)

۳ـ نیایش و دعا.(۷)

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت می‌کند، همانگونه که دعای زکریا(علیه السلام) را اجابت کرد.»(۸)

دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد:

«اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(۹)؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو می‌خواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.



:: موضوعات مرتبط: روزشمار محرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 283
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد